گفت‏وگويي با پروفسور تسويتان تئوفانوف مترجم قرآن كريم به زبان بلغاري

پدیدآورعبدالمجید شفایی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1255 بازدید
گفت‏وگويي با پروفسور تسويتان تئوفانوف مترجم قرآن كريم به زبان بلغاري

عبدالمجيد شفايي
اشاره

قرآن كريم تاكنون چندين بار به زبان بلغاري ترجمه شده است. اين ترجمه‏ها هيچ يك بر اساس متن عربي قرآن انجام نگرفته است. نخستين ترجمه‏اي كه از اصل عربي به زبان بلغاري انجام شده ترجمه‏اي است كه به قلم پروفسور تسويتان تئوفانوف تدوين يافته است. براي آگاهي از اين ترجمه و ويژگيهاي آن، و نيز اطلاع از بيوگرافي مترجم، گفت‏وگويي را با نامبرده ترتيب داده‏ايم كه ذيلاً از نظر شما مي‏گذرد.

ترجمان وحي

1. جناب آقاي پروفسور تيوفانوف! ابتدا از قبول مصاحبه با مجله ترجمان وحي تشكر مي‏كنم واميدوارم كه بتوانيم نظرات شما را به نحو احسن به مخاطبان در اقصي نقاط عالم منعكس نماييم. لطفاً خودتان را معرفي كنيد و بگوييد از چه زماني مسلمان شديد، متأهل هستيد، چند فرزند داريد، تحصيلات عالي شما چيست، در دانشگاه چه تدريس مي‏كنيد و علاوه بر دانشگاه صوفيه در كجا تدريس مي‏كنيد؟
حدود 50 سال پيش در صوفيه پايتخت بلغارستان متولد شدم. پس از اينكه در رشته شرق‏شناسي دانشگاه صوفيه موفقيت درخشاني در امتحانات به دست آوردم، اساتيد من تلاش زيادي كردند تا تحصيلات من در رشته زبانهاي شرقي در خارج از كشور (دانشگاه بغداد) ادامه يابد. بدين ترتيب يكي از آرزوهاي دوران نوجواني من به طور غيرمنتظره برآورده شد. ادامه تحصيل خود را به رشته ادبيات عرب اختصاص دادم. حتماً براي شما تعجب‏آور است، ولي من زيبايي قرآن مقدس را از همان سالهاي كودكي خود احساس كردم. آهنگ و ساختار آيات آن، توجه و علاقه مرا به خود جلب مي‏كرد. مي‏توان گفت كه اين نخستين نشانه‏هاي گرايش من به اسلام بود.
پس از آنكه رشته تخصصي ادبيات عرب را در بغداد به پايان رساندم، به عنوان استادياردانشگاه صوفيه (جايي كه الآن هم تدريس مي‏كنم) به كار مشغول شدم. در حال حاضر در دانشگاه عالي اسلامي صوفيه هم تدريس مي‏كنم. تخصص خود را در دانشگاه سلطنتي انگلستان و دانشگاه مسكو، با دفاع از رساله شرق‏شناسي و دكتري تحت عنوان «سبك تدريس فلسفه و ادبيات عرب» به پايان رساندم. در همين اواخر، مدت اقامت من به عنوان پروفسور ميهمان در مركز تحقيقات اسلامي آكسفورد (انگلستان) پايان يافت. سال گذشته از تز دكتري دوم «بزرگ» خود ـ چنان كه به اين عنوان در بلغارستان مصطلح است ـ دفاع نمودم. از سال 1997 همزمان با سفر حج و زيارت مكه مقدسه و مدينه منوره رسماً اسلام را پذيرفتم.
من متأهل هستم و همسرم روزنامه‏نگار يكي از معروف‏ترين روزنامه‏هاي بلغارستان است و دختر 11 ساله‏اي دارم. هر دوي آنها مثل همه بستگان من مسيحي هستند. البته آنها تصميم مرا مبني بر پذيرش اسلام و اجراي وظايف ديني، درست مانند اخلاق و رفتار طبيعي قبول كرده‏اند.
گرايش به اسلام هم مانند ساير اديان نياز به ورود تدريجي به عمق و ماهيت آن دارد. در شهر زادگاه من، از آثار اسلام تنها يك مسجد كه از دوران عثمانيها باقي‏مانده است به چشم مي‏خورد. در آن زمان، اسلام از نظر من به عنوان ديني مخالف مسيحيت تلقي مي‏شد، چنان كه امروزه بيشتر بلغاريها همين تلقي را از اسلام دارند. آشنايي من با اسلام در واقع از بغداد شروع شد و اين كاملاً آگاهانه بود. آهنگ قرائت قرآن كه در مساجد طنين مي‏انداخت، معماري مساجد و مراكز اسلامي، كتيبه‏هاي سر درِ ساختمانها فوق‏العاده براي من جالب بود و در من احساسي از عشق به قرآن و اسلام پديد آورده بود، ولي پنهان نمي‏كنم كه مي‏بايست با احساسات دروني خود كه در اثر تبليغات كمونيستي در طول ساليان دراز در من رسوب كرده بود مبارزه كنم. البته بلغارستان در طي 5 قرن تحت سلطه عثمانيها بوده و در طول يك قرن تمام نيز اسلام در اين كشور به عنوان ديني تجاوزگر و عقب‏مانده معرفي شده است. علاوه بر اينها پدر و مادر من ملحد بودند.
براي آنان نه تنها اسلام، بلكه هر دين ديگري، افيون ملتها يعني وسيله فريب و جدايي از واقعيتها به شمار مي‏آمد. من بايد راهي طولاني را مي‏پيمودم، تا بلكه رابطه طبيعي خود را بازشناسم و بپذيرم كه اسلام و قرآن حاصلِ آخرين و اصيل‏ترين كلام الهي است.

2. چرا قرآن را براي ترجمه انتخاب كرديد و اين كار براي چه مدتي به طول انجاميد؟
در حقيقت، ترجمه قرآن توسط من كاملاً تصادفي و حتي ساده‏لوحانه شروع شد. توجه من در درجه اول به اشعار عرب بود و بر همين اساس گلچين بزرگي با ترجمه اشعار تهيه كردم. از سوي ناشر «علم و هنر» به طور غيرمنتظره‏اي به من پيشنهاد كردند تا قرآن را ترجمه كنم. اين كار براي من رويدادي شگفت‏انگيز بود، زيرا در حدود سال 1985 و در دوران حاكميت رژيم كمونيستي كه حتي با مسيحيت هم مدارا نمي‏شد شكل گرفت. بعدها متوجه شدم كه اين تصميم از سوي حزب حاكم و در راستاي سياست همگون‏سازي اقوام مختلف بلغارستان و حذف فرهنگهاي بيگانه، به ويژه تركهاي منطقه اتخاذ شده است.
از آنجا كه من قرآن و تفسير آن را در بغداد آموخته بودم و حجم متن به نظرم زياد نمي‏آمد، بدون اينكه درباره اين پيشنهاد فكر كنم آن را پذيرفتم. ساده‏لوحي در برخي موارد مفيد است. اگر من از مشكلاتي كه در برابرم وجود داشت تصوري درست مي‏داشتم، هرگز اين كار سنگين را عهده‏دار نمي‏شدم. بالأخره ترجمه بيش از ده سال به طول انجاميد. پس از اينكه خود شخصاً چند بار ترجمه را تصحيح كردم، آن را براي كنترل نهايي به كميسيون معتبري كه از سوي مفتي اعظم مسلمانان در جمهوري بلغارستان تشكيل شده بود دادم. پس از آنكه كميسيون متن را به مدت يك سال مطالعه كرد و نظر خود را در مورد آن اعلام نمود، حدود دو سال متن آن را كلمه به كلمه با صداي بلند و با مصحح زبان عربي و كارشناس خوانديم. اين به ما كمك كرد تا ديگر نارساييها را نيز برطرف كنيم. سپس كپي ترجمه را در اختيار صاحب نظران محلي كه غالباً عربهاي آشنا به زبان بلغاري بودند گذاشتيم تا نظر خود را اعلام كنند. آنها هم يادداشتهايي داشتند كه ما با دقت فراوان مورد توجه قرار داديم. سرانجام اولين ترجمه بلغاري از متن اصلي قرآن كريم در سال 1997 به چاپ رسيد، و دو سال پس از آن با اصلاحات، اضافات و فهرست موضوعي تجديد چاپ شد.

3. روحيه شما هنگام ترجمه قرآن چگونه بود؟
در سالهايي كه قرآن را ترجمه مي‏كردم، در كشور من تحولات بزرگي رخ داد. رژيم موجود جاي خود را به رژيم ديگري داد و تقريباً همه مردم شعارهاي سياسي سر مي‏دادند و به خيابانها مي‏ريختند تا ديدگاههاي خود را در مورد مسائل روز بيان كنند. اما براي من موقعيتي به عكس اين پيش آمد و با قرآن در خانه زنداني شدم. اين موقعيت تا حدود زيادي تنهايي و گوشه‏نشيني زاهدانه را به خاطر مي‏آورد. مي‏توان گفت كه اين كتاب و تك‏تك واژه‏هاي آن، با آن همه عظمت در جان من نشست. اگر بخواهم درباره احساس سخن بگويم، مطمئن هستم كه رنج و حزن دروني، راه رسيدن به خرد و دينداري است.من از يك سو، كاستيهاي معنوي خود و نسل بشر و نيز سرنوشت سنگين آنان در زندگي را درك مي‏كردم، و از سوي ديگر اميدوار بودم كه اگر آنچه را كه خداوند بزرگ فرستاده است دنبال كنم، به صلح و آرامشي كه انسان را به راه روشني سوق مي‏دهد دست خواهم يافت.

4. آيا درباره مشكلات نشر اين اثر فكر كرده بوديد؟
روشن است كه قرآن مانند كتابهاي ديگر قابل تفسير است و در طول قرنها از سوي عالمان و انديشمندان آشنا به تفسير مورد بررسي قرار گرفته است. ترجمه در حقيقت آرام خواندن است كه ژرفنگري در مفاهيم مشكل آيات و ساختار تركيبي آنها را مي‏طلبد، و اين در ترجمه به هر زباني مطرح است. كليه اين عوامل ايجاب مي‏كرد تا دقت فراواني در ترجمه آيات صورت گيرد. مشكل اساسي در ترجمه قرآن از اينجا پديد مي‏آيد كه كلام معجزآساي الهي نخست بايد از طريق شعور پذيرفته شود، آن گاه از راه قلب به الهام شاعرانه مبدّل گردد، و انسان همواره در حالت مناسبي نيست تا به چنين وضعيتي دست يابد و از اين ارتقاي معنوي بهره برد.
مشكل دوم در ترجمه قرآن محتواي فوق العاده غني و فرم زيباي آن است. عملاً قرآن ترجمه‏ناشدني است، و هر ترجمه‏اي تا حد زيادي يك بُعدي و بي‏رنگ است. من شخصاً هدفم اين بود كه به جامعه بلغاري حداكثر ترجمه‏اي آكادميك از اصل عربي ارائه دهم، بدون اينكه آن را تحت اللفظي انجام داده باشم. ترجمه‏هاي قبلي بر اساس متن عربي انجام نشده‏اند و كاربرد محدودي دارند. من تلاش كرده‏ام كه متن براي تعداد فراواني از خوانندگان قابل دسترسي باشد. اين كار در پايان نيز از سوي مسلمانان مورد ارزيابي خوبي قرار گرفت. البته من اعتراف مي‏كنم كه به رغم تلاش فوق العاده‏اي كه كرده‏ام ترجمه‏ام هنوز نارساييهايي دارد، ولي هدفم اين است كه تا وقتي خداوند توانا به من نيرو مي‏دهد، هر چاپ جديدي از آن را بهتر از چاپ قبلي ارائه كنم و توضيحات جديدي بر آن بيفزايم. روشن است كه هر ترجمه‏اي روزي كهنه مي‏شود و ممكن است زماني فرا رسد كه پسري جوان آنچه را كه من انجام داده‏ام كنار بگذارد و ترجمه ديگري آغاز كند.

5. به عنوان يك مترجم قرآن و يك استاد، ارتباط دانشجويان را با مفاهيم اسلامي و قرآني چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟
فكر مي‏كنم دانشجويان يكي از بيدارترين قشرهاي جامعه باشند. علاوه بر اين، آنها غالباً جوان و متفكّرند و از درك بالايي برخوردارند و نسبت به عدالت بسيار حسّاس‏اند. اما درباره رابطه آنها با پيام قرآن، من اينجا ميان دانشجويان مسيحي و مسلمان تفاوت قائلم. در كشور من جوانان از نظر روحيه و فرهنگ به اروپاي غربي و حتي امريكا نزديك‏ترند تا به مشرق زمين. مردم به ويژه مسيحيان چندان به مذهب خود پاي بند نيستند، ولي دانشجويانِ مسيحيِ من احترام خاصي براي قرآن قائلند و به آن توجهي خاص دارند. اين درواقع يك واكنش ظاهري است كه به تدريج به عمق بيشتري روي خواهد آورد. در هر حال مي‏توانم بگويم كه دو تن از دانشجويان سابق من به اسلام (يا دقيق‏تر به تصوف) گرويده‏اند. البته اوضاع در دانشگاه عالي اسلامي از اساس متفاوت است. اين دانشگاه، مركزي است كه در صوفيه تنها مسلمانان به آن راه مي‏يابند. طبيعي است كه آنها نه تنها جزئيات اسلام و قرآن را آموزش مي‏بينند بلكه به آن عمل نيز مي‏كنند. پس از فروپاشي رژيم كمونيستي، اسلام در بلغارستان تأثير سنتي خود را در ميان جوانان باز يافت. نسل مسلمان در ديدارهاي مجامع عمومي كه به طور متناوب انجام مي‏شود، با هدف گسترش تعاليم قرآن به شكل اسلامي تربيت مي‏يابند. تعداد زيادي دختر و پسر بدون اينكه براي آنان مهم باشد كه از چه مذهبي پيروي مي‏كنند در اين مجامع شركت مي‏جويند. آنها فوق العاده پربار و با محبت‏اند و از دقت و توجهي عميق برخوردارند. البته اين را نسبت به همه نمي‏توان تعميم داد. خداوند بر دوش هيچ كس بيش از آن اندازه كه قابليت دارد باري نخواهد گذاشت.

6. قرآن در زندگي فردي و اجتماعي بشر امروز چه نقشي مي‏تواند داشته باشد؟
از آنجا كه قرآن از كليه مرزهاي شناخته شده عبور كرده و در عين حال مربي و معلمي است كه بشر را به راه راست هدايت مي‏كند، مي‏تواند تمامي نيازهاي فردي و اجتماعي او را تأمين نمايد. براي خود من قرآن دريايي از انديشه و خرد و مملو از اسراري است كه با آموختن آنها مي‏توان بدانها دست يافت. اينكه امروزه در دنيا آمار كساني كه به اسلام گرايش مي‏يابند روبه افزايش است تصادفي نيست. اين به ميزان زيادي به خصلت معجزآساي قرآن مربوط است. انسان معاصر مانند كهكشاني درهم پيچيده است و مردم در آن با يكديگر تفاوت بسيار دارند. دانش عميق فقط براي برگزيدگان ميسر است. از جاده شيب‏دار تنها كساني مي‏توانند بالا بروند كه گرايش و ايمان بيشتري داشته باشند. قرآن براي اينكه تأثيرگذار باشد بايد قابل فهم و توضيح باشد. تنها بالا بودن ميزان معنويت مردم مي‏تواند باعث درك پيام قرآن شود. در قرن گذشته، علوم طبيعي اكتشافات بزرگي را انجام داده‏اند، ولي انسان هنوز افسرده و ناراضي است. او خود را در دنيا يتيم مي‏بيند. تنها ايمان به خدا و قرآن مي‏تواند اين خلأ را پر كند. من مطمئن هستم كه به همين دليل نقش قرآن در جهان امروز بالا خواهد رفت؛ حتي نابينايان نيز نور و درخشش آن را باز خواهند يافت و صداي آن را خواهند شنيد.

7. براي آشنايي مردم بلغارستان با قرآن و فرهنگ اسلامي و گسترش اين فرهنگ چه كاري مي‏توان انجام داد؟
چنان كه توضيح دادم، بلغاريها بر خلاف اروپاييها و امريكاييها داراي پيشفرض‏هاي ذهني منفي درباره اسلام هستند. اين موضوع گسترش فرهنگ قرآني در ميان آنان را تا حد زيادي با مشكل مواجه مي‏كند. من در حال حاضر درصدد اثبات اين مسئله هستم كه اسلام امر به معروف را پنهان نمي‏كند و در اين رابطه با ساير اديان توحيدي تفاوتي ندارد. من در كلّيه سخنرانيها و نوشته‏هاي خود تأكيد كرده‏ام كه اسلام پيش از هر چيز به عنوان قوه محركه يكي از بزرگ‏ترين فرهنگهاي جهاني به شمار مي‏رود. البته اين به‏تنهايي كافي نيست. در بلغارستان در اين زمينه خيلي كار نشده‏است. بجز قرآن چند كتاب ديگر نيز از قبيل صحيفه سجاديه و تاريخ فلسفه اسلامي، اثر هانري كربن ترجمه شده است. مفتي‏گري اعظم بلغارستان و ديگر مؤسسات، متون مختلفي را در دست ترجمه دارند و بروشورهاي علمي مفيدي را درباره اسلام منتشر مي‏كنند. طبيعي است كه كارها در همين محدوده در كشوري كه داراي تقريباً يك ميليون مسلمان است محدود مي‏ماند. عرصه فوق العاده وسيعي براي فعاليت وجود دارد. بايد كتب تفسيري و روايي و ديگر كتابهاي اسلامي را ترجمه كرد و هنر خطاطي و حجم روابط با كشورهاي اسلامي را گسترش داد. قبل از هر چيز بايد سطح آموزش اسلامي در بلغارستان ارتقا يابد و روشنفكراني ممتاز تربيت شوند. من بايد در اينجا از تلاش گسترده نمايندگي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در صوفيه ياد كنم. اين سازمان در بخش توسعه فرهنگ اصيل ما تلاش فراوان كرده است.